از قدیم و ندیم ، پدران ما و پدر بزرگ هایمان و آنان که در قید حیات نیستند ؛ تا مشکلی واقع شده ، حادثه ای پیش آمده ، جنایتی رخ داده و حتی اگر خشکسالی شده و مزارع فراوانی سوخته اند و از بین رفته اند ؛ گفته اند :
همه اش زیر سر انگلیس است
آنان پر بی راه نگفته اند. وقتی که تاریخ سیاسی مداخلات انگلیس را در سرنوشت و ترتیبات سیاسی و امنیتی ایران و حتی فرایند ها و اصول اقتصادی و فرهنگی این کشور باستانی و پهناور را مطالعه می کنیم ، می بینیم که در هر توطئه و خیانت و چپاول و غارت ، و در هر برنامه ریزی استعماری ، رد پایی از پدر پیر استعمار دیده می شود که با قراین و شواهد و با ادله و براهین متقن و محکم ، این مداخلات اثبات و انکار آنها محال می گردد.
انگلستان ؛ یکصد سال در هند ماندگار شد و بسیاری از منابع و منافع ملی این سرزمین متنوع و پهناو ر را به یغما برد و حتی از نقطه نظر فرهنگی ، این کشور آسیایی را تحت انقیاد مواضع و دیدگاه های فرهنگی خود در آورد که هم اکنون نیز آثار آن را به وضوح می بینیم . ورود سربازان انگلیسی به همراه سربازان هندی به خاک ایران در جنگ جهانی دوم و اشغال جنوب ایران برای دست یازی به منابع سرشار نفتی و همداستانی سیاستمداران بریتانیا با روسیه ، در واقع ایجاد یک بالانس سیاسی و تقسیم کشور ما برای غارت منابع ملی ایرانیان به بهانه ی مقابله با آلمان نازی بود ، در برهه های دیگر می بینیم که انگلستان در جدا سازی بخش هایی از خاک ایران ، و شکل دادن به کشورهایی کوچک که تنها موضع ایذایی با هدف مهار دراز مدت قدرت های منطقه ای را در طراحی و پلان خود داشتند ، همگی با سیاست و برنامه ریزی هایی این کشور سیاس و مکار بوده است . بحث جدایی بحرین از ایران و ، وقوع ترتیباتی در جزایر ایرانی خلیج فارس مانند مناقشه ی اشتراک امنیتی ابوموسی و تفکیک این جزیره از نقطه نظر اداری و انتظامی ؛ درست بقا و تداوم چنین منازعاتی را برای آینده های دور ترسیم می ساخت. اکنون چند امیر نشین ضعیف و به ظاهر به هم پیوسته که تشکیل و تشکل آنها نیز با سیاست های انگلیس و امریکا و همراهی کشورهایی مانند مصر، عربستان ، اردن و ... صورت پذیرفت ، به فاکتور و پارامتری برای یاوه گویی های بی اساس تبدیل شده است . به نظر می رسد ؛ این شیخ نشین های مفت خور ، که هنری جز عیاشی و اشرافیگری و مفسده جویی ندارند ، خیال
کرده اند موقعیت ایران به دلیل ابرام و پای فشاری بر حق مسلم هسته ای خود، در منطقه و سطح بین الملل به مرحله ای خطرناک رسیده که آنها می توانند ابوعطا بخوانند و نقش قورباغه هایی را بازی کنند که خلاف جریان آب حرکت می کنند. بر ایران است که با طرح ریزی سیاست هایی دراز مدت ؛ از لحاظ فرهنگی ؛ اقتصادی ، سیاسی ، و نظامی عرصه را بر کشورهایی مانند امارات تنگ کرده ، برای همیشه از مباحثات و ملاحظات و ترتیبات سیاسی ، اقتصادی منطقه خارج سازد . این مهم تنها با فشارهایی همه جانبه ، تحریم های اقتصادی ، خروج سرمایه های ایرانیان از آنجا ، باز تعریف مناسبات سیاسی و اموری از این قبیل به مقصود خواهد رسید ، به اضافه ی اعلام و نمایش رسمی و بین المللی اسناد بلا تردید ایران بر حاکمیت جزایر سه گانه و همیشه ایرانی خلیج فارس . ،
همه اش زیر سر انگلیس است
آنان پر بی راه نگفته اند. وقتی که تاریخ سیاسی مداخلات انگلیس را در سرنوشت و ترتیبات سیاسی و امنیتی ایران و حتی فرایند ها و اصول اقتصادی و فرهنگی این کشور باستانی و پهناور را مطالعه می کنیم ، می بینیم که در هر توطئه و خیانت و چپاول و غارت ، و در هر برنامه ریزی استعماری ، رد پایی از پدر پیر استعمار دیده می شود که با قراین و شواهد و با ادله و براهین متقن و محکم ، این مداخلات اثبات و انکار آنها محال می گردد.
انگلستان ؛ یکصد سال در هند ماندگار شد و بسیاری از منابع و منافع ملی این سرزمین متنوع و پهناو ر را به یغما برد و حتی از نقطه نظر فرهنگی ، این کشور آسیایی را تحت انقیاد مواضع و دیدگاه های فرهنگی خود در آورد که هم اکنون نیز آثار آن را به وضوح می بینیم . ورود سربازان انگلیسی به همراه سربازان هندی به خاک ایران در جنگ جهانی دوم و اشغال جنوب ایران برای دست یازی به منابع سرشار نفتی و همداستانی سیاستمداران بریتانیا با روسیه ، در واقع ایجاد یک بالانس سیاسی و تقسیم کشور ما برای غارت منابع ملی ایرانیان به بهانه ی مقابله با آلمان نازی بود ، در برهه های دیگر می بینیم که انگلستان در جدا سازی بخش هایی از خاک ایران ، و شکل دادن به کشورهایی کوچک که تنها موضع ایذایی با هدف مهار دراز مدت قدرت های منطقه ای را در طراحی و پلان خود داشتند ، همگی با سیاست و برنامه ریزی هایی این کشور سیاس و مکار بوده است . بحث جدایی بحرین از ایران و ، وقوع ترتیباتی در جزایر ایرانی خلیج فارس مانند مناقشه ی اشتراک امنیتی ابوموسی و تفکیک این جزیره از نقطه نظر اداری و انتظامی ؛ درست بقا و تداوم چنین منازعاتی را برای آینده های دور ترسیم می ساخت. اکنون چند امیر نشین ضعیف و به ظاهر به هم پیوسته که تشکیل و تشکل آنها نیز با سیاست های انگلیس و امریکا و همراهی کشورهایی مانند مصر، عربستان ، اردن و ... صورت پذیرفت ، به فاکتور و پارامتری برای یاوه گویی های بی اساس تبدیل شده است . به نظر می رسد ؛ این شیخ نشین های مفت خور ، که هنری جز عیاشی و اشرافیگری و مفسده جویی ندارند ، خیال
کرده اند موقعیت ایران به دلیل ابرام و پای فشاری بر حق مسلم هسته ای خود، در منطقه و سطح بین الملل به مرحله ای خطرناک رسیده که آنها می توانند ابوعطا بخوانند و نقش قورباغه هایی را بازی کنند که خلاف جریان آب حرکت می کنند. بر ایران است که با طرح ریزی سیاست هایی دراز مدت ؛ از لحاظ فرهنگی ؛ اقتصادی ، سیاسی ، و نظامی عرصه را بر کشورهایی مانند امارات تنگ کرده ، برای همیشه از مباحثات و ملاحظات و ترتیبات سیاسی ، اقتصادی منطقه خارج سازد . این مهم تنها با فشارهایی همه جانبه ، تحریم های اقتصادی ، خروج سرمایه های ایرانیان از آنجا ، باز تعریف مناسبات سیاسی و اموری از این قبیل به مقصود خواهد رسید ، به اضافه ی اعلام و نمایش رسمی و بین المللی اسناد بلا تردید ایران بر حاکمیت جزایر سه گانه و همیشه ایرانی خلیج فارس . ،