در لاتین این واژه معنای گونیا را می دهد و از این رو ، از آن قانون ، قاعده و یا مثالی بر می آید که بدان رجوع می شود. در محاوره ، این واژه معنای دوم را حفظ کرده است ، به این معنی که قانون یا اصلی که باید راهبری یا هدایت یک رفتار را موجب شود ، از آن مستفاد می شود. " لالاند" با دیدی بیشتر فلسفی ، هنجار را چنین تعریف می کند :
" نوع ملموس و یا فرمول مجرد آن چه باید باشد ( در هر زمینه که قضاوت ارزشی در آن راه یابد ) از این رو معناهای آرمان ، قاعده ، هدف ، مُدل ، برحسب موارد از آن بر می آید." زمانی که هنجار در مورد یک نوع ، مُدل ، و یا مثالی عینی به کار می رود ، آن چه را که بهنجار است ، می رساند. در این صورت ، با معنای امرمتوسط و یا میانه نزدیک می شود و هنجار ، در این معنی ، تقریبا" معادل یک وضع درست ، منطبق با اکثر موارد ، خواهد بود. زما نی که هنجار در مورد یک قانون ، فرمول یا بیانی مجرد در مورد آنچه باید باشد ، به کار می رود ، در آن صورت معنای دستوری می یابد و با تکیه بر
قضاوت های ارزشی ، آن چه را که از نظر اندیشه و اخلاق باید باشد ، تجویز می کند.
یک هنجار فنی ؛ قاعده ای است که شیوه ها و شرایط انجام عملیات و یا کاربرد شیء یا وسیله ای را مشخص می دارد. در این صورت ، هنجارعبارت خواهد بود از شیوه ای فنی و قوانینی در جهت تهیه یک محصول . در این معنی ، مصدر
(to)Normalize
هم به معنای تعیین هنجارهایی در تهیه کالاهایی و، هم در معنای هنجار بخشیدن بدان ، به کار می رود. هدف از هنجار بخشی ، عقلانی تر کردن تولید ، کارآساختن و اقتصادی تر کردن آن است ، از طریق ایجاد وحدت بین عملیاتی که از قبل محاسبه شده اند و همچنین ساده سازی آنان ( یکسان سازی شیوه ها با توجه به معیارهایی مشخص ) علاوه بر این ، طرح های کلی ، نقشه ها و یا محاسباتی که مظهر مراحلی در اجرای عملیاتی برای تولید یک شیء می باشند و یا آن که تشریح کنند ه جریان انجام عملیاتی به منظور انطباق با هنجارها در معنای فوق الذکر ، هستند ، باز هنجار خوانده می شوند.
از اینجاست که اندیشه هنجارهای تولید ؛ یعنی آن چه در آغاز باید کارگر یا مسوول کار انجام دهد و هر آن چه او باید بعدها و ظرف مدت زمانی خاص به عنوان کارخویش از نظر کمی و کیفی ارایه دهد ، به ذهن متبادر می شود