در قرآن يكى از برنامهها و سنّتهاى خداوند آزمايش مردم بيان شده و ابزار آزمايش، تمام تلخىها و شيرينىهاست. «ونبلوكم بالشرّ والخير»(انبياء، 35.)
حتى انبيا نيز مورد آزمايش قرار مىگيرند. چنانكه خداوند بارها حضرت ابراهيم را با حوادث گوناگونى امتحان كرد. «و اذا ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات»(بقره، 124.)
امّا دليل امتحان كردن خداوند، (همان گونه كه قبلاً گفتيم) آگاه شدن خداوند بر چيزى نيست؛ بلكه همان گونه كه حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: امتحان خداوند براى آن است كه از انسان عملى سر بزند تا مستحق پاداش شود.
آرى، خداوند بدون امتحان مىداند كه هركس چه كاره است؛ ولى كيفر و پاداش براساس دانستن الهى نيست؛ بلكه بر اساس عمل انسانهاست؛ مثلاً ما مىدانيم كه فلانى خيّاط يا نجّار است؛ ولى هرگز بر اساس دانستن، به او مزد نمىدهيم؛ بلكه بايد براى ما كارى انجام دهد تا به او مزد بدهيم.
هرگاه خداوند ابراهيم را به چيزى امتحان مىكرد. (مانند: طرد شدن از خانهى عمو، رها كردن كودك و فرزند در بيابان مكّه، پذيرفتن فرمان ذبح فرزند، آمادگى براى افتادن در آتش، تنها به بتخانه رفتن و شكستن همه بتها و...) و او از عهده امتحان، پيروزمندانه و سربلند بيرون مىآمد، به مقام جديدى مىرسيد.
چنانكه در روايات مىخوانيم؛ حضرت ابراهيم اول عبداللّه شد، بعد نبىّ اللّه، سپس رسولاللّه و سرانجام خليلاللّه و پس از گذراندن همهى امتحانات به مقام امامت و رهبرى نسل بشر در طول تاريخ رسيد.
در داستان حضرت ابراهيم، اصولى از مديريت به چشم مىخورد، از جمله:
1. براى انتصاب و مسئوليت دادن، گزينش و آزمايش لازم است. «و اذا ابتلى ابراهيم»
2. امام و پيشوا شدن، لياقت مىخواهد كه با پيروزى در امتحانات ثابت مىشود. «و اذا ابتلى ابراهيم»
3. پستها و مسئوليتها بايد تدريجاً و پس از موفقيت در هر مرحله، واگذار شود. «و اذا ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات»
4. برخى امور انتصابى است نه انتخابى. امامت مقام و منصبى الهى است كه بايد از طرف خدا به انسان واگذار شود نه با رأى مردم. «انّى جاعلك للناس اماما»
5 . امامت و رهبرى امّت، عهد الهى است و هميشه بايد اين عهد در ميان خود مردم باشد. «انّى جاعلك للنّاس اماماً»
6. مهمترين شرايط پيشوايى و رهبرى، عدالت و حسن سابقه است و هركس سابقه تجاوز، شرك و ظلمى داشته باشد، لايق رهبرى نيست. «لاينال عهدى الظالمين»( بقره، 124.)
حتى انبيا نيز مورد آزمايش قرار مىگيرند. چنانكه خداوند بارها حضرت ابراهيم را با حوادث گوناگونى امتحان كرد. «و اذا ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات»(بقره، 124.)
امّا دليل امتحان كردن خداوند، (همان گونه كه قبلاً گفتيم) آگاه شدن خداوند بر چيزى نيست؛ بلكه همان گونه كه حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: امتحان خداوند براى آن است كه از انسان عملى سر بزند تا مستحق پاداش شود.
آرى، خداوند بدون امتحان مىداند كه هركس چه كاره است؛ ولى كيفر و پاداش براساس دانستن الهى نيست؛ بلكه بر اساس عمل انسانهاست؛ مثلاً ما مىدانيم كه فلانى خيّاط يا نجّار است؛ ولى هرگز بر اساس دانستن، به او مزد نمىدهيم؛ بلكه بايد براى ما كارى انجام دهد تا به او مزد بدهيم.
هرگاه خداوند ابراهيم را به چيزى امتحان مىكرد. (مانند: طرد شدن از خانهى عمو، رها كردن كودك و فرزند در بيابان مكّه، پذيرفتن فرمان ذبح فرزند، آمادگى براى افتادن در آتش، تنها به بتخانه رفتن و شكستن همه بتها و...) و او از عهده امتحان، پيروزمندانه و سربلند بيرون مىآمد، به مقام جديدى مىرسيد.
چنانكه در روايات مىخوانيم؛ حضرت ابراهيم اول عبداللّه شد، بعد نبىّ اللّه، سپس رسولاللّه و سرانجام خليلاللّه و پس از گذراندن همهى امتحانات به مقام امامت و رهبرى نسل بشر در طول تاريخ رسيد.
در داستان حضرت ابراهيم، اصولى از مديريت به چشم مىخورد، از جمله:
1. براى انتصاب و مسئوليت دادن، گزينش و آزمايش لازم است. «و اذا ابتلى ابراهيم»
2. امام و پيشوا شدن، لياقت مىخواهد كه با پيروزى در امتحانات ثابت مىشود. «و اذا ابتلى ابراهيم»
3. پستها و مسئوليتها بايد تدريجاً و پس از موفقيت در هر مرحله، واگذار شود. «و اذا ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات»
4. برخى امور انتصابى است نه انتخابى. امامت مقام و منصبى الهى است كه بايد از طرف خدا به انسان واگذار شود نه با رأى مردم. «انّى جاعلك للناس اماما»
5 . امامت و رهبرى امّت، عهد الهى است و هميشه بايد اين عهد در ميان خود مردم باشد. «انّى جاعلك للنّاس اماماً»
6. مهمترين شرايط پيشوايى و رهبرى، عدالت و حسن سابقه است و هركس سابقه تجاوز، شرك و ظلمى داشته باشد، لايق رهبرى نيست. «لاينال عهدى الظالمين»( بقره، 124.)