در باره نظم نوین جهانی در بخش پیشین اشاراتی ولو مجمل شد ، اما با این خلاصه انگاری ها در واقع نمی شود و نمی توان به اهداف طرح این نظم از سوی استراتژیست های آمریکایی پی برد . نکته مهم این است که آمریکا چگونه و از چه راه هایی به این درجه از اقتدار اقتصادی و تکنولوژیک رسیده است . همه ی پیشرفت های یک کشور را نمی توان و نمی بایستی به پارامتر های منفی ارتباط داد و مثلا" تنها خوی استکباری آمریکا را عامل این همه ترقی و توسعه در این بخش از دنیا دانست . اگر به طور مثال برای ما شرایطی فراهم باشد و توانایی ها و پتانسیل ها و بستر هایی آماده شود که به وسیله آن ها بتوانیم یک پدیده مثل آمریکایی که الآن هست ، بشویم با همه قدرت اقتصادی و علمی و فناوری اش ، آیا از آن اجتناب خواهیم کرد و یا دست به این کار نخواهیم زد ؟! آیا فطرت بشری و یا سرشت و ذاتی که او دارد و همواره در تقابل با قسمت شیطانی و توسعه طلبی و فزون خواهی اوست ، به انسان این اجازه را می دهد تا در برابر فزون خواهی مقاومت کند؟ آیا هر نوع حرکت به سمت توسعه طلبی و فزون خواهی ذاتا" مذموم است ؟! این ها سوالاتی هستند که لاجرم می بایستی در حوزه ی انسان شناسی و جامعه شناختی بدان ها پاسخ گفت و مورد بحث ما در اینجا نیست . اما در خصوص نظمی که آمریکا و مجموعا" غرب از آن دم می زند - در واقع و بدون مداخلات ذهنی خاص ، انحصاراتی است که روش زیست و تفکر و سیاست غربی از دیر باز تاریخ تمدن ، برآن اصرار و ابرام ورزیده و غیر آن را خارج از حیطه ی خود و لذا برخلاف منافع خود به شمار می آورد. در این میان وبا این دانسته ، بایستی دانست که چرا شرق به معنای عام و ممالک آسیایی و به ویژه خاورمیانه و از جمله ایران همواره در برابر این نظم مقاومتی انفعالی داشته است و نه فعال ؟! مقاومت فعال ، به علمی نگری و گرایش های فنی و تکنولوؤیک به زندگی و دست یابی به شیوه های بهتر زیستن و ترسیم سیستم مجهز تامین و رفاه اجتماعی برمی گرددکه غرب بدان دست یازیده است و برخورد و مقاومت انفعالی به شیوه های صرفا" مبارزاتی و تقابل های احساسی و برنامه ریزی نشده و کشمکش های بی فایده ای بر می گردد که معمولا" و در مراحلی به سود غرب شیفت پیدا می کند و تغییر می یابد - چه بخواهیم و چه نخواهیم !! نظم غربی می بایستی تمام شئون زندگی و جنبه های زیستی انسان غربی را در بر بگیرد تا بتواند در مقابل زیاده خواهی های ترسیمی از سوی سردمدارانش ، کم نیاورد و به شاخص ها و اهداف آن برسد. آمریکایی ها در حقیقت می خواهند با القاء این اندیشه به انسان عقب نگاه داشته شده ( توسعه نیافته ) بفهمانند که برای رهایی از ناآگاهی باید ارباب و مظهر توسعه را بشناسند و د ر خدمت اهداف او باشد. حوادثی مانند 11 سپتامبر به عنوان ابزاری برای تحقق این مساله مطرح می شوند ، ولو اینکه بسیار هم عظیم باشند . 11 سپتامبر هنوز هم مشکوک است و هیچ کس به خوبی نمی داند که چه گذشته و این امر به دست چه کسانی و چگونه رقم خورده است ، اما به هر حال حادثه ا ی بود که دنیارا به بهت و حیرت واداشت . آمریکا نیازمند همین شوک و همین بهت و حیرت بومد ، تا بتواند در سایه باورهای مردمی ومبسیج افکار عموممی به اصطلاح به سوی مبارزه ای فراگیر علیه تروریزم خیز بردارند. بن لادن ، مسلمان است و القاعده یک سازمان اسلامی تندرو که دست به این کار زده است . این تحلیل ظاهری ، آمریکا از چنین رخدادی بود که آن را به جهانیان القاء می کرد . مسلمان یا غیر مسلمان بودن بن لادن یا ملا محمد عمر و امثالهم در عالم اسلام هم خودش با تردید همراه است و تازه این مساله به فرقه های مختلف اسلامی و تاثیراتی که تئوریسین های غربی و جواسیس آن ها بر نوع اسلامی که می بایستی به عنوان اسلام تندرو به خورد جهان اسلام و غیر آن داده می شد ، جای بحث فراوان دارد . بوش پسر ، با همه ی این دانسته ها و این برنامه ریزی ها که خود در جریان آن بود ، پس از حادثه 11 سپتامبر ابتدا علنا" به دین اسلام و به مسلمانان اهانت کرد و رویدادهای جنگ های طولانی مدت صلیبی را در اذهان متبادر ساخت ، و بلافاصله سه کشور عراق ، ایران و کره شمالی را محور شرارت نامید و به مردم دنیا قول داد که آن ها را از شر ترومریست های بین المللی نجات دهد و آزادی و دموکراسی را به میان جوامع باز گرداند. شاید منظور بوش از بازگشت آزادی به میان ملل ، همان نظمی بود که آمریکا به دنبال آن بو د و هم اکنون ( ظاهرا" ) موقعیت آن را سخت در خطر می دید ؟!
" ویکتور تورن " ، خبرنگکار صاحب نام آمریکایی و نویسنده کتاب ( نقش اسرائیل ) در 11 سپتامبر ، طی مقاله ای در هفته نامه ( امریکن فری پرس ) با بیان این حقیقت که بدهی های نجومی آمریکا غیر قابل تحمل است ، نوشت :
- آیا بدهی های آمریکا منجر به فروپاشی دلار این کشور خواهد شد و یا اینکه آیا اپیدمی آنفلوانزای خوکی موجب زمین گیر شدن سیستم بهداشت آمریکا خواهد شد ؟
این نویسنده آمریکایی با اشاره به برخی حملات تروریستی رخ داده در آمریا و با تاکید بر تاثیرات حملات موسوم به ( پرچم دروغین ) ، که توسط عوامل درونی این کشور انجام می شود ، افزود :
- نخبگان جهانی در طول تاریخ ، همواره از بحران ها برای مضطرب کردن و ترساندن مردم استفاده می کردند تا از این طریق بتومانند قوانین مورد نظر خود را به تصویب برسانند .
این گزارش ، با اشاره به این مطلب که ( رام امانوئل ) ، یکی از یاران اصلی باراک اوباما ، رییس جمهور آمریکا اخیرا" به طور کنایی گفته بود :
" هیچ گاه اجازه ندهید تا یک بحران جدی به هدر رود !! " ، می نویسد :
پدید آورندگان و حامیان اصلی نظم نوین جهانی ، قطعا" این لحظات را غنیمت می شمارند ، زیرا بحران برا ی آن ها به معنای عمل کردن و پیکار است .
حال ، چه این بحران یک حادثه طبیعی باشد و یا اینکه یک فروپاشی طراحی شده اقتصادی ، جنگ ، ترور و یا بی ثباتی ناشی از یک کودتا موجب به وجود آمدن بحران شود . این نویسنده آمریکایی یاد آور می شود که :
- زمانی که چنین هرج و مرج های کنترل شده ای اتفاق می افتد ( دقت کنید ؛ می گوید هرج و مرج های کنترل شده ) ، وقایع و رویدادها به شکلی سحر آمیز و به گونه ای نادرست از طریق رسانه ها به اطلاع مردم می رسند. همچنین وضعیت اضطراری که به موجود می آید ، موجب تومقف سرزندگی و تحرک مردم شده و آن ها خیلی راحت تر از اوقات دیگر حاضر به موافقت با تصمیمات دولت هستند . این چنین است که وقتی توجهات ما جلب یک فاجعه و اتفاق شده و تمام تمرکز ما بر روی آن است ، منافع شخصی ما حتی قبل از آن که متوجه شویم چه اتفاقی افتاده ، مورد سوء استفاده قرار می گیرد . تورن می افزاید :
- اما برای آن ها ( صاحبان قدرت ) ، این اتفاقات فرصتی است که لزوما" ملایم و بدون خون ریزی هم نیست . این نویسنده آمریکایی با بیان مثالی از بهره گیری دولت آمریکا از بحران های به وجود آمده در این کشور می نویسد :
- 11 سپتامبر سال 2001 را با آن شوک و غافل گیری عظیمش به خاطر بیاورید ، سران دولت در آن زمان سیاست های جدیدی را به شکل یک ( باز مهندسی اجتماعی ) اجراء کردند . تورن همچنین می گوید :
- همان طور که جنگ علیه ترور ( عبارتی که توسط بنیامین نتانیاهو ، نخست وزیر اسرائیل ابداع شد ) ، آشکار کرد تمامی سود جویی های اقتصادی از جنگ بر پایه ترسی به وقوع پیوسته که به واسطه یورش ما به افغانستان و عراق ایجاد شد. این کارشناس مسایل سیاسی آمریکا هچنین با اشاره به بهره گیری صاحبان قدرت از آشوب ها و تحولات جهانی در طول تاریخ ، می نویسد :
- سقوط دیوار برلین در سال 1989 راه را برای شکل گیری اتحاد اروپا در سال 1993 باز کرد ، رسوایی آمریکا در ماجرای ایران - کنترا موجب شد تا شبکه قاچاق مواد مخدر ایالات متحده پنهان شود ، حمله اسراییل به ناو ( یواس اس لیبرتی ) نزدیک بود تا منجر به شروع جنگ جهانی سوم شود . "
باید اذعان نمود که این نویسنده و خبر نگار آمریکایی و همه کسانی که در آمریکا در رسانه ها فعالیت دارند و تحلیل های سیاسی انجام می دهند ، در زیر سایه ی همین دموکراسی و نظمی که ما از آن به شیوه ی دیگری یاد می کنیم با صراحت لهجه و توانایی و آزادی ، نظریاتی را ارایه می کنند که کاملا" مخالف سیاست ها ی راهبردی آمریکاست ، اما بسیار اندک مورد بازخواست واقع می شوند- آن هم باز خواست هایی که به هیچ وجه امنیت شغلی آن هارا در معرض خطر و تهدید قرار نمی دهد . آن ها سخنانی می گویند که روزنامه نگاران و نویسندگان دیگر حتی خیلی کم رنگ تر نمی توانند در مورد حکومت ها و یا اشخاص حکومتی شان بیان کنند . با ذکر این واقعیت که این روزنامه نگاران در خود آمریکا و در بحرانی ترین شرایط کشور دست به چنین تحلیل هایی می زنند .
" ویکتور تورن " ، خبرنگکار صاحب نام آمریکایی و نویسنده کتاب ( نقش اسرائیل ) در 11 سپتامبر ، طی مقاله ای در هفته نامه ( امریکن فری پرس ) با بیان این حقیقت که بدهی های نجومی آمریکا غیر قابل تحمل است ، نوشت :
- آیا بدهی های آمریکا منجر به فروپاشی دلار این کشور خواهد شد و یا اینکه آیا اپیدمی آنفلوانزای خوکی موجب زمین گیر شدن سیستم بهداشت آمریکا خواهد شد ؟
این نویسنده آمریکایی با اشاره به برخی حملات تروریستی رخ داده در آمریا و با تاکید بر تاثیرات حملات موسوم به ( پرچم دروغین ) ، که توسط عوامل درونی این کشور انجام می شود ، افزود :
- نخبگان جهانی در طول تاریخ ، همواره از بحران ها برای مضطرب کردن و ترساندن مردم استفاده می کردند تا از این طریق بتومانند قوانین مورد نظر خود را به تصویب برسانند .
این گزارش ، با اشاره به این مطلب که ( رام امانوئل ) ، یکی از یاران اصلی باراک اوباما ، رییس جمهور آمریکا اخیرا" به طور کنایی گفته بود :
" هیچ گاه اجازه ندهید تا یک بحران جدی به هدر رود !! " ، می نویسد :
پدید آورندگان و حامیان اصلی نظم نوین جهانی ، قطعا" این لحظات را غنیمت می شمارند ، زیرا بحران برا ی آن ها به معنای عمل کردن و پیکار است .
حال ، چه این بحران یک حادثه طبیعی باشد و یا اینکه یک فروپاشی طراحی شده اقتصادی ، جنگ ، ترور و یا بی ثباتی ناشی از یک کودتا موجب به وجود آمدن بحران شود . این نویسنده آمریکایی یاد آور می شود که :
- زمانی که چنین هرج و مرج های کنترل شده ای اتفاق می افتد ( دقت کنید ؛ می گوید هرج و مرج های کنترل شده ) ، وقایع و رویدادها به شکلی سحر آمیز و به گونه ای نادرست از طریق رسانه ها به اطلاع مردم می رسند. همچنین وضعیت اضطراری که به موجود می آید ، موجب تومقف سرزندگی و تحرک مردم شده و آن ها خیلی راحت تر از اوقات دیگر حاضر به موافقت با تصمیمات دولت هستند . این چنین است که وقتی توجهات ما جلب یک فاجعه و اتفاق شده و تمام تمرکز ما بر روی آن است ، منافع شخصی ما حتی قبل از آن که متوجه شویم چه اتفاقی افتاده ، مورد سوء استفاده قرار می گیرد . تورن می افزاید :
- اما برای آن ها ( صاحبان قدرت ) ، این اتفاقات فرصتی است که لزوما" ملایم و بدون خون ریزی هم نیست . این نویسنده آمریکایی با بیان مثالی از بهره گیری دولت آمریکا از بحران های به وجود آمده در این کشور می نویسد :
- 11 سپتامبر سال 2001 را با آن شوک و غافل گیری عظیمش به خاطر بیاورید ، سران دولت در آن زمان سیاست های جدیدی را به شکل یک ( باز مهندسی اجتماعی ) اجراء کردند . تورن همچنین می گوید :
- همان طور که جنگ علیه ترور ( عبارتی که توسط بنیامین نتانیاهو ، نخست وزیر اسرائیل ابداع شد ) ، آشکار کرد تمامی سود جویی های اقتصادی از جنگ بر پایه ترسی به وقوع پیوسته که به واسطه یورش ما به افغانستان و عراق ایجاد شد. این کارشناس مسایل سیاسی آمریکا هچنین با اشاره به بهره گیری صاحبان قدرت از آشوب ها و تحولات جهانی در طول تاریخ ، می نویسد :
- سقوط دیوار برلین در سال 1989 راه را برای شکل گیری اتحاد اروپا در سال 1993 باز کرد ، رسوایی آمریکا در ماجرای ایران - کنترا موجب شد تا شبکه قاچاق مواد مخدر ایالات متحده پنهان شود ، حمله اسراییل به ناو ( یواس اس لیبرتی ) نزدیک بود تا منجر به شروع جنگ جهانی سوم شود . "
باید اذعان نمود که این نویسنده و خبر نگار آمریکایی و همه کسانی که در آمریکا در رسانه ها فعالیت دارند و تحلیل های سیاسی انجام می دهند ، در زیر سایه ی همین دموکراسی و نظمی که ما از آن به شیوه ی دیگری یاد می کنیم با صراحت لهجه و توانایی و آزادی ، نظریاتی را ارایه می کنند که کاملا" مخالف سیاست ها ی راهبردی آمریکاست ، اما بسیار اندک مورد بازخواست واقع می شوند- آن هم باز خواست هایی که به هیچ وجه امنیت شغلی آن هارا در معرض خطر و تهدید قرار نمی دهد . آن ها سخنانی می گویند که روزنامه نگاران و نویسندگان دیگر حتی خیلی کم رنگ تر نمی توانند در مورد حکومت ها و یا اشخاص حکومتی شان بیان کنند . با ذکر این واقعیت که این روزنامه نگاران در خود آمریکا و در بحرانی ترین شرایط کشور دست به چنین تحلیل هایی می زنند .